امروز صبح ساعت7:45


بچه ها هیاهو داشتند. همه چیز نمایشگاه اماده بود به جز lcdپخش کلیپ...


در همین لحظه علی ساعتساز اومد پیش من و گفت: امدند ... حاج اقا...اقای فرهید و...


من به همه گفتم بی خیال lcdبشوند بعد روبه امیرحسین گفتم:همین دیویدی پلیر را راه بینداز.


رفتم به استقبال اقای فرهید .


بعد از ایشان دستندرکاران اموزش و پرورش و بسیج امدند. من همگی را دعوت کردم به سمت تیریبون برای گوش دادن به برنامه رادیو انقلاب...


کاری که از سال پیش جرقه اش خورد و امروز با یک سال تجربه و دوهفته برنامه ریزی روز اول پخشش بود.


ساعت 8:10


بعد از پایان رادیو همه امدند به نمایشگاه، من می خواستم درباره غرفه ها توضیح بدم ولی همه پخش و پار بودند. مجبور شدم هر بخشی را برای یک کسی توضیح بدهم.


بعد از این که یک دوری در نمایشگاه زدند به دعوت مدیر مدرسه همه به دفتر ایشان رفتند برای پذیرایی...


حاج اقا نجم الهدی طبق معمول با بچه ها گرم گرفتند و جمعی از دانش اموزان دور ایشان جمع بودند. حاج اقا چند نکته مهم درباره نمایشگاه و رادیو متذکر شدند و بعد از زحمات دانش اموزان تشکر کردند.


ساعت 8:20


گوشی من به به لرزش افتاد(البته فقط همین یکبار گوشی همراهم بود)فهمیدم lcd رسیده با امیرحسین رفتیم دم در و اون را تحویل گرفتیم....